پرطاقلغتنامه دهخداپرطاق . [ ] (اِ) قسمی جامه : مکن پرطاق والا را منقش که بنیادش نه بنیادیست محکم .نظام قاری .
رتاقلغتنامه دهخدارتاق .[ رِ ] (ع اِ) دو جامه ٔ کرانها بر هم بسته . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دو جامه که کناره های آنها بهم بندند. (از المنجد) (از اقرب الموارد). شاعر گوید: جاریه بیضاء فی رتاق . (از اقرب الموارد).
پرطاقتلغتنامه دهخداپرطاقت . [ پ ُ ق َ ] (ص مرکب )پرتحمل . حمول . گرانجان . تاب آورنده . مقابل کم طاقت .
پرطاقتلغتنامه دهخداپرطاقت . [ پ ُ ق َ ] (ص مرکب )پرتحمل . حمول . گرانجان . تاب آورنده . مقابل کم طاقت .