چرمقلغتنامه دهخداچرمق . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای از بلوک میان ولایت مشهد است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 222).
چرمکلغتنامه دهخداچرمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کوهپایه بخش حومه ٔ شهرستان ساوه که در 30هزارگزی باختر ساوه و 20هزارگزی راه عمومی واقع است و 168 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غل
چرمکلغتنامه دهخداچرمک . [ چ ُ م َ ] (اِ) لغز و چیستان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). لغز و چیستان . (ناظم الاطباء). چربک .
رمژکلغتنامه دهخدارمژک . [ رَ ژَ ] (اِ) لغزیدن اعم از آنکه صوری باشد یا معنوی . (برهان ). لغزیدن . (آنندراج ). لغزش در هر امری . (ناظم الاطباء). || گناه کردن . (برهان ). گناه و جرم و عصیان . (ناظم الاطباء). || از جایی فروافکندن . افتادن . (برهان ). از جای افتادن . (آنندراج ). || زحلوکه یعنی جا
پرمکپسلغتنامه دهخداپرمکپس . [ پْرُ / پ ِ رُ م ِ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات دارای بالهای باریک از خانواده ٔ کورکولیونیده در امریکای جنوبی .
پرفند و فعلیلغتنامه دهخداپرفند و فعلی . [ پ ُ ف َ دُ ف ِ ] (حامص مرکب ) درت-داول ع-وام ، پ-رم-کر و فسونی . پرمک-ر و فسوس-ی .
گئوتملغتنامه دهخداگئوتم . [ گ َ ءُ ت ِ م َ ] (اِخ ) گئوتمه . گئوتم . اسم یکی از دیویسنان و از رقبای زرتشت است ، جز در فقره ٔ 16 از فروردین یشت دگر در هیچ جای اوستا نه در هیچ کتب پهلوی اسمی از او برده نشده است . معنی لفظی آن معلوم نیست در سانسکریت گوتم موجود و
پرمکپسلغتنامه دهخداپرمکپس . [ پْرُ / پ ِ رُ م ِ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از حشرات دارای بالهای باریک از خانواده ٔ کورکولیونیده در امریکای جنوبی .