خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرمیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرمیوه
/pormive/
معنی
باغ یا درخت که میوۀ بسیار داشته باشد؛ پربار؛ پُربَر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
prolific
-
جستوجوی دقیق
-
پرمیوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormive باغ یا درخت که میوۀ بسیار داشته باشد؛ پربار؛ پُربَر.
-
پرمیوه
لغتنامه دهخدا
پرمیوه . [ پ ُ وَ / وِ ] (ص مرکب ) پرثمر. پرحاصل .- پرمیوه شدن ؛ اِثمار.
-
پرمیوه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
prolific
-
واژههای همآوا
-
پر میوه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fertile, fruitful
-
جستوجو در متن
-
شنگ دشنییه
لهجه و گویش مازنی
sheng desheniye پرمیوه
-
صفیه
واژهنامه آزاد
درخت خرمای پرمیوه و پربار.
-
پرثمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porsamar ۱. پرمیوه؛ پربار؛ پُربَر.۲. پرفایده.
-
اثمر
لغتنامه دهخدا
اثمر. [ اَ م َ ] (ع ن تف ) پرمیوه تر. میوه دارتر. || سودمندتر.
-
پربار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porbār ۱. درختی که میوۀ بسیار دارد؛ پرمیوه؛ پُربَر؛ پرثمر.۲. دارای فایدۀ بسیار: سخنان پُربار.
-
گران بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerānbār ۱. انسان یا حیوانی که بار سنگین بر پشت داشته باشد.۲. [قدیمی] درخت پرمیوه.۳. [قدیمی، مجاز] شخص بردبار.۴. [قدیمی] زن آبستن.
-
بسوا
لغتنامه دهخدا
بسوا. [ ] (اِخ ) پسوا. نام شهری در پنجاه میلی ساحل جنوبی دریاچه ٔ ارومیه . یاقوت این شهر را دیده و حمداﷲ مستوفی از باغستانهای پرمیوه ٔ آن تمجید کرده است . رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ . ش . بنگاه ترجمه و نشر کتاب شود.
-
پوشنگ
لغتنامه دهخدا
پوشنگ . [ ش َ ] (اِخ ) بوشنج . فوشنگ . فوشنج . بوشنجه . بوشنگ . یاقوت میگوید شهرکی است میان آن و هرات ده فرسنگ در دره ٔ کوهی پر درخت و پرمیوه و بیشتر خیرات شهر هرات از آنجا آرند و ازاین شهر عده ٔ بسیاری از اهل علم برخاسته اند. (معجم البلدان ) : سلطان...
-
تانتال
لغتنامه دهخدا
تانتال . (اِخ ) پادشاه افسانه ای و اساطیری «لیدی » است . وی به سفره ٔ خدایان پذیرفته شد ومقداری شراب و مائده ٔ آنان را برای چشاندن به مخلوق فانی بدزدید. آنگاه برای آزمایش معرفت غیب خدایان فرزند خود «په لوپس » را بکشت و در ضیافتی به محضر خدایان برد و ...