چگرنهلغتنامه دهخداچگرنه . [ چ َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی گردن دراز که آن را کاروانک نیز گویند. (آنندراج ). تلفظی از جگرنه و چکرنه . کاردانک . و رجوع به جگرنه و چکرنه شود.
چرنهلغتنامه دهخداچرنه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) لوله ٔ ابریق و آفتابه و سماور و جز اینها. در تداول مردم خراسان چُنَّد. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ).
پرنهیبلغتنامه دهخداپرنهیب . [ پ ُ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) پرترس . پربیم . پرتشویش . پراضطراب : از آن خواب کز روزگار درازبدید و ز هر کس همی داشت رازسرش گشت گردان و دل پرنهیب بدانست کامد بتنگی نشیب . فرد
پرنهیبفرهنگ فارسی عمیدپرترسوبیم؛ پرهراس: ◻︎ بدان شادمانی و آن فرّوزیب / چرا شد دل روشنت پرنهیب (فردوسی: ۷/۸۷).
پرنهادنفرهنگ فارسی معین(پَ. نَ دَ) 1 - (مص ل .) ناتوان شدن ، پرافکندن . 2 - (مص م .) کسی را از جایی بیرون راندن ، آواره کردن . 3 - از سر خود دور کردن .
پرنه قپانلغتنامه دهخداپرنه قپان . [ ] (اِخ ) ناحیتی است در سنجاق اووه ٔ ارزروم . مرکب از 13 قریه . (قاموس الاعلام ).
پرنه قپانلغتنامه دهخداپرنه قپان . [ ] (اِخ ) ناحیتی است در سنجاق اووه ٔ ارزروم . مرکب از 13 قریه . (قاموس الاعلام ).
پرنهیبلغتنامه دهخداپرنهیب . [ پ ُ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) پرترس . پربیم . پرتشویش . پراضطراب : از آن خواب کز روزگار درازبدید و ز هر کس همی داشت رازسرش گشت گردان و دل پرنهیب بدانست کامد بتنگی نشیب . فرد
پرنهیبفرهنگ فارسی عمیدپرترسوبیم؛ پرهراس: ◻︎ بدان شادمانی و آن فرّوزیب / چرا شد دل روشنت پرنهیب (فردوسی: ۷/۸۷).
پرنهادنفرهنگ فارسی معین(پَ. نَ دَ) 1 - (مص ل .) ناتوان شدن ، پرافکندن . 2 - (مص م .) کسی را از جایی بیرون راندن ، آواره کردن . 3 - از سر خود دور کردن .
اپرنهلغتنامه دهخدااپرنه . [ اِ پ ِ ن ِ ] (اِخ ) کرسی ناحیه ٔ ((مارن )) واقع در ساحل رود مارن ، دارای 20381 تن سکنه و راه آهن از آن میگذرد و مرکز تجارت شراب است .