راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
رهنگاشت 1road mapواژههای مصوب فرهنگستاننگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت بهسوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیمسازان قرار میدهد
راه کمتردد،راه کمشدآمدlightly trafficked roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که حجم تردد متوسط روزانة آن در سال کمتر از 15000 وسیلة نقلیه باشد
پرهازهلغتنامه دهخداپرهازه . [ پ َزَ / زِ] (اِ) رکوی سوخته و چوب پوسیده که بر زبر سنگ چخماق نهند و چخماق بزنند تا آتش در آن درگیرد و آنرا پده و خف و پود نیز گویند. (جهانگیری ) (برهان قاطع).
پرهاملغتنامه دهخداپرهام . [ پ َ ] (اِخ ) نامی است پارسی باستانی (کذا) و معرب آن براهیم است . (برهان قاطع).
پرهازهفرهنگ فارسی معین(پَ زِ یا زَ) ( اِ.) رکوی سوخته و چوب پوسیده که بر زیر سنگ چخماق نهند و چخماق زنند تا آتش در آن گیرد.
ستیخ کردنلغتنامه دهخداستیخ کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . سیخ کردن : ستیخ کردن پرها. ستیخ کردن گوش .
خمامةلغتنامه دهخداخمامة. [ خ ِ م َ ] (ع اِ) پر تباه که در زیر پرها باشد. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
حلقلغتنامه دهخداحلق . [ ح ُل ْ ل َ ] (ع ص ) ج ِ حالق . پرها. مملوها. || پستانهای پرشیر. حَوالِق . (منتهی الارب ).
پرهازهلغتنامه دهخداپرهازه . [ پ َزَ / زِ] (اِ) رکوی سوخته و چوب پوسیده که بر زبر سنگ چخماق نهند و چخماق بزنند تا آتش در آن درگیرد و آنرا پده و خف و پود نیز گویند. (جهانگیری ) (برهان قاطع).
پرهاملغتنامه دهخداپرهام . [ پ َ ] (اِخ ) نامی است پارسی باستانی (کذا) و معرب آن براهیم است . (برهان قاطع).