پرورانیدهلغتنامه دهخداپرورانیده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) پرورده . پرورانده . پرورش یافته . تربیت کرده : ببیند یکی روی دستان سام که بد پرورانیده اندر کنام .فردوسی .
بخش گسترشdevelopment section, development 1واژههای مصوب فرهنگستانبخش دوم از بخشهای سهگانۀ فرم سونات که در آن ایدههای مطرحشده در بخش نخست پرورانده میشود متـ . گسترش
انتریکفرهنگ فارسی معین( اَ ) [ فر. ] (اِ.) وقایع و حوادث مختلفی که به وسیلة آن ها مطلب اصلی پرورانده شود و گره یک قطعه را تشکیل دهد و بیننده را جلب کند و احساسات و عواطف را در او بیدار و تحریک کند.
پرورانیدهلغتنامه دهخداپرورانیده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) پرورده . پرورانده . پرورش یافته . تربیت کرده : ببیند یکی روی دستان سام که بد پرورانیده اندر کنام .فردوسی .
عیلانیلغتنامه دهخداعیلانی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به قیس عیلان بن مضر، ویا قیس بن عیلان بن مضر، و عیلان نام اسب او بود، و گویند آن نام مردی بود که وی را پرورانده است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عیلان (ابوقیس ) شود.