پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
داغنشئگیrushواژههای مصوب فرهنگستانحسی لذتبخش و عمیق و فوری همراه با سرخ شدن صورت که بعد از تزریق موادی نظیر هروئین و کوکائین و مورفین به وجود میآید
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بازکاربردreuse processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیت انسان که به استفادة مجدد از دستساختهها، پیشاز ورود به بافتمان باستانشناختی، منجر شود
پروزلغتنامه دهخداپروز. [ پ َرْوَ ] (اِ) جامه ٔ پوشیدنی یا گستردنی گوناگون بود چون زهی اندر کشیده . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). پیرامن جامه های پوشیدنی و گستردنی بود. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). جامه ٔ پوشیدنی یا گستردنی که از لونی دیگرگرد آن جامه درگیرند. سجاف . وصله ها که بر اطراف جامه
پروزفرهنگ فارسی عمید۱. سجاف جامه.۲. پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته میشود؛ حاشیه.۳. پینه؛ وصله.۴. [مجاز] نژاد؛ اصلونسب: ◻︎ بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاهآفریدون کشد پروزم (فردوسی: ۲/۲۰۴).
پروزفرهنگ فارسی معین(پَ وَ) (اِ.) 1 - نژاد، اصل و نسب . 2 - وصله ، پینه ، پارچة باریک حاشیه لباس . 3 - هر چیز گستردنی . 4 - سجاف جامه .
لاپروزلغتنامه دهخدالاپروز. [ پ ِ ] (اِخ ) ژان فرانسوا. از مشاهیر دریانوردان فرانسه . مولد به سال 1741 و وفات به سال 1788م . وی به سال 1782 مأمور اخراج انگلستان از مستعمرات و مستملکات فرانسه در
پروزلغتنامه دهخداپروز. [ پ َرْوَ ] (اِ) جامه ٔ پوشیدنی یا گستردنی گوناگون بود چون زهی اندر کشیده . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). پیرامن جامه های پوشیدنی و گستردنی بود. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). جامه ٔ پوشیدنی یا گستردنی که از لونی دیگرگرد آن جامه درگیرند. سجاف . وصله ها که بر اطراف جامه
اسپروزلغتنامه دهخدااسپروز. [ اِ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) نام کوهیست بسیار بلند و رفیع. (برهان ) (جهانگیری ). این کوه در بندهش فصل 12 بندهای 29 و 36 اسپروچ یاد شده و
پروزفرهنگ فارسی عمید۱. سجاف جامه.۲. پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته میشود؛ حاشیه.۳. پینه؛ وصله.۴. [مجاز] نژاد؛ اصلونسب: ◻︎ بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاهآفریدون کشد پروزم (فردوسی: ۲/۲۰۴).