خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پست خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پست خانه
/postxāne/
معنی
ادارهای که نامههای مردم را از نقطهای به نقطۀ شهر دیگر میرساند؛ ادارۀ پُست.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پست خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] postxāne ادارهای که نامههای مردم را از نقطهای به نقطۀ شهر دیگر میرساند؛ ادارۀ پُست.
-
پست خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ فر - فا. ] (اِمر.) اداره ای که به دریافت و ارسال نامه ها و بسته ها و امانات پستی مردم اشتغال دارد.
-
واژههای مشابه
-
پست پست
لغتنامه دهخدا
پست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
-
چاه پست
لغتنامه دهخدا
چاه پست . [ هَِ پ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. (برهان ) (آنندراج ). عالم . (ناظم الاطباء).
-
چوپ پست
لغتنامه دهخدا
چوپ پست . [ پ ] (اِخ ) نام کوههائی که در شمال شرقی ایران واقع است و قلل آن در نزدیکی کوههای میزنو قسمتی از مرز ایران و ترکستان را تشکیل میدهد.
-
پست امدادی
لغتنامه دهخدا
پست امدادی . [ پ ُ ت ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یاریگاه . (از لغات فرهنگستان ). پست امدادی آموزشگاهها، شفاخانه . (از لغات فرهنگستان ).
-
پست بادام
لغتنامه دهخدا
پست بادام . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) موضعی در جنوب بیابانک . ظاهراًصورتی از پشت بادام باشد. رجوع به پشت بادام شود.
-
پست بریدن
لغتنامه دهخدا
پست بریدن . [ پ َ ب ُ دَ] (مص مرکب ) از بن و بیخ بریدن . رجوع به پست شود.
-
پست دادن
لغتنامه دهخدا
پست دادن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کشیک دادن بنوبت .
-
پست شدن
لغتنامه دهخدا
پست شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود شدن . سَفال . سُفول . هُفات . انهفات . (منتهی الارب ). || ویران شدن . منهدم گشتن . فرود آمدن . خراب شدن : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیر یک روز همه پست شود رنجش بگذار. رودکی .شدی باره ٔ دژ هم آنگاه پست نماندی ...
-
پست شمردن
لغتنامه دهخدا
پست شمردن . [ پ َ ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر. ترذیل .
-
پست کردن
لغتنامه دهخدا
پست کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آوردن . فرود افکندن . پائین آوردن . بزیر افکندن . تنزل دادن . هبت . (منتهی الارب ): خداوند این علت راباید که ... در خواب بقفا بازخسبد و بالین پست کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و امروز زیر سر را کوتاه کردن گویند...
-
پست گردیدن
لغتنامه دهخدا
پست گردیدن . [ پ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پائین آمدن . تنزل یافتن : هستم من آن بلند که گشتم ز چرخ پست هستم من آن عزیز که ماندم ز دهر خوار. سنائی . || خراب شدن : که گفتی جهان سر بسر گشت پست پس آنگه یکی گفت کایوان شکست . فردوسی .|| با زمین هموار شدن . ...
-
پست گشتن
لغتنامه دهخدا
پست گشتن . [ پ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پست گردیدن . || تنزل کردن : امروز پست گشت مرا همت بلندزنگار غم گرفت مرا تیغ غمزدای .مسعودسعد.