پشت بندلغتنامه دهخداپشت بند. [ پ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن . بنائی پشت دیوار تا برپای ماند. || مدد. معین . ردیف . || ذخیره در سپاهی . || طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اَوّلی . بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپزی . بشقاب دوم وسوم چلوکبا
پشت بندفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از چوب یا سنگ یا خشتوگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد.۲. کولهبار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد؛ پشتبست.۳. مقداری خوراک که در مهمانخانهها و چلوکبابیها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند.۴. آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند.
پشت بندفرهنگ فارسی معین( ~. بَ) (اِمر.) 1 - هر آن چیزی که پشت دیوار شکسته قرار دهند تا دیوار نیفتد. 2 - (عا.) آب یا شربت یا غذایی که پس از خوردن دارو بخورند. 3 - کوله بار. 4 - (ق .) بلافاصله ، بی درنگ .
حلقۀ پشتبندbacking ringواژههای مصوب فرهنگستانپشتبندی به شکل حلقه که عموماً در جوشکاری لولهها به کار میرود
تسمۀ پشتبندbacking stripواژههای مصوب فرهنگستانپشتبندی به شکل تسمه یا نوار فلزی کربنی یا سرامیکی که پس از جوشکاری از کار جدا میشود یا همانجا باقی میماند
کفشک پشتبندbacking shoeواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای سدکننده که در جوشکاریهای الکتروسربارهای و الکتروگازی، برای جلوگیری از سرریز ذوب، به کار میرود