خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت پا زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشت پا زدن
معنی
(پُ تِ. زَ دَ) (مص م .) 1 - به پشت پای کسی زدن تا بر زمین افتد. 2 - ترک کردن ، رها کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
reject, stumble, trip
-
جستوجوی دقیق
-
پشت پا زدن
لغتنامه دهخدا
پشت پا زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) (یا... بر چیزی ) با تحقیر و استخفاف رد کردن . بدور افکندن . رها کردن . چشم پوشیدن . ترک گفتن . ترک دادن . (برهان قاطع). اعراض نمودن . ول کردن . (در تداول عوام ) : اما می ترسیدم که از سر شهوت برخاستن و لذت نقد را ...
-
پشت پا زدن
فرهنگ فارسی معین
(پُ تِ. زَ دَ) (مص م .) 1 - به پشت پای کسی زدن تا بر زمین افتد. 2 - ترک کردن ، رها کردن .
-
پشت پا زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
reject, stumble, trip
-
واژههای مشابه
-
پِشت
لهجه و گویش بختیاری
pešt پیشت، صوتى براى دور کردن گربه.
-
پُشْتَ
لهجه و گویش گنابادی
poshta در گویش گنابادی یعنی خاک هایی که روی هم انبار شده اند ، چیزهایی که روی هم انبار شده اند.
-
پُشت
لهجه و گویش گنابادی
posht در گویش گنابادی یعنی یار ، یاور ، پشتیبان ، عقب
-
پشت به پشت دادن
لغتنامه دهخدا
پشت به پشت دادن . [ پ ُ ب ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت به پشت هم دادن یا پشت به پشت آوردن یا پشت پشت آوردن یا پشت پشت دادن یا پشت بر پشت آوردن ؛ درانجام کاری بیکدیگر یاری دادن . متحد شدن . اتفاق کردن . اتحاد کردن . مظاهرت . معاضدت . مساعدت : اگر پشت ...
-
پشت به پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ. ~. دَ) (مص ل .) 1 - متحد شدن . 2 - به هم کمک کردن .
-
پشت در پشت
لهجه و گویش مازنی
pesht dar pesht ۱به صورت متوالی ۲نسل در نسل
-
پشت هم ،پشت سر هم
لهجه و گویش تهرانی
پیاپی
-
پشت گردن
لهجه و گویش مازنی
peshte gerdan
-
قرقره پشت
لهجه و گویش مازنی
ghar ghare pesht
-
لوشه پشت
لهجه و گویش مازنی
looshe pesht
-
خشک پشت
لغتنامه دهخدا
خشک پشت . [ خ ُ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است که او راسنگ پشت و لاک پشت نیز می گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). سلحفاة. (منتهی الارب ) : مار این را خشک پشت و آن نمی خائید سرسوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).