پلانارلغتنامه دهخداپلانار. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) فرانسوا دو... نویسنده ٔ فرانسوی مؤلف نمایشنامه ها و قطعات اپرا کمیک . مولد وی در میلو بسال 1874 م . و وفات در 1853.
چیلانگرلغتنامه دهخداچیلانگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که چیلان یعنی آلات و ادوات آهنی سازد. چیلان ساز. آنکه افزار آهنین کوچک سازد. چیلانی : ز چیلانگرم شعله در جان گرفت دلم آتش از آب حیوان گرفت . وحید (ازآنندراج ).رجوع به چیلان شود.
لانگرلغتنامه دهخدالانگر. (اِخ ) کرسی ولایت «مارن علیا» نزدیک مارن . دارای راه آهن و 7558 تن سکنه است .
لئونارلغتنامه دهخدالئونار. [ ل ِ ءُ ] (اِخ ) سن . مردی گوشه نشین در قرن یازدهم میلادی که برطبق اساطیر بوسیله ٔ «سَن رُمی » راه توبت گزید. ذکران وی ششم نوامبر است .
گلنارلغتنامه دهخداگلنار. [ گ ُ ] (اِخ ) نام کنیزکی ازکنیزان اردوان اشکانی . (از فهرست ولف ) : که گلنار بد نام آن ماهروی نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1930).فرستادشان نزد