پنهانروhyphodromousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی رگبندی شانهای که در آن یا رگبرگهای دومین وجود ندارند یا این رگبرگها بسیار تحلیل رفتهاند یا در میانبرگ پنهان هستند و فقط رگبرگ اصلی اولیه در آن قابل تشخیص است
رو پنهان کردنلغتنامه دهخدارو پنهان کردن . [ پ َ /پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را نشان ندادن . مخفی کردن چهره را و حجاب گرفتن . خود را از دیده نهان کردن .
رو نهان کردنلغتنامه دهخدارو نهان کردن . [ ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رو پنهان کردن . رو بستن . کنایه از رو پوشیدن . مقابل رو گشادن و رو بازکردن . (از آنندراج ) : دل از من برد و رو از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کرد.<p
نان آتش رویلغتنامه دهخدانان آتش روی . [ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا).