پهل آراوادنلغتنامه دهخداپهل آراوادن . [ پ َ ل ِ دَ ] (اِخ ) نام شهری در کوشان . پهل شاهسدان بگفته ٔ موسی خورنی . (ایران باستان ج 3 ص 2584 و 2595). رجوع به پهلو و رجوع به پهل شاهسدان شود.
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
استخوانبُری بیکر و هیلBaker and Hill osteotomyواژههای مصوب فرهنگستانبرش پاشنه و وارد کردن گوِهای از استخوان در آن برای اصلاح تغییر شکل استخوان مچ پا
پلگیheel and toe wear 1, heel-toe wear 1واژههای مصوب فرهنگستانرفتگی یکطرفۀ آجقطعهها در تایرهای شعاعی؛ معمولاً رفتگی لبۀ آجقطعههایی که زودتر بر جاده قرار میگیرند، بیشتر است
ژلgelواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای بهصورت محلول تعلیقی یا بسپاری که رفتاری مانند جامد کشسان یا نیمهجامد دارد
ژل اثربرداریgel liftواژههای مصوب فرهنگستانلایة نازکی از ژلاتین که برای برداشتن اثر انگشت از یک سطح و انتقال آن به قطعهای پلاستیکی و انعطافپذیر به کار میرود
پهل شاهسدانلغتنامه دهخداپهل شاهسدان . [ پ َ ل ِ هَِ ] (اِخ ) پهل شاهستان . پهل آراوادن (موسی خورنی ). پارت ، بالاخص در تداول ارامنه یا آنچنانکه در مدارک ارمنی آمده است . این صفحه بین کپت داغ و سرخس بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2183</span
پهلولغتنامه دهخداپهلو. [ پ َ ل َ ] (اِخ ) پهله . پارت . (ایران باستان ج 3 ص 2592 و 2593).پرتو.اسم پارت در زبان پارسی باستان پرثوه بوده (کتیبه های داریوش بزرگ )، بمرور زمان پرثوه به پرهوه و پل
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ َ ] (اِخ ) پهلو. پارت در تداول مردم ارمنستان . (ایران باستان ج 3 صص 2184 - 2611). || بلخ . باکتر. باختر. (ایران باستان ج 3 ص <span
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ َ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، واقع در 79 هزارگزی جنوب باختری بندرعباس . سر راه فرعی خمیر به بندرعباس . جلگه ،گرمسیر،دارای 623 تن سکنه . آب آن از چاه و باران . محصول
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ ُ ] (اِ) پل . پول . پوهل . قنطرة. (معجم البلدان ذیل قصر روناش ). نیز رجوع به پول و پل و پوهل شود.
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ َ ] (اِخ ) پهلو. پارت در تداول مردم ارمنستان . (ایران باستان ج 3 صص 2184 - 2611). || بلخ . باکتر. باختر. (ایران باستان ج 3 ص <span
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ َ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، واقع در 79 هزارگزی جنوب باختری بندرعباس . سر راه فرعی خمیر به بندرعباس . جلگه ،گرمسیر،دارای 623 تن سکنه . آب آن از چاه و باران . محصول
پهللغتنامه دهخداپهل . [ پ ُ ] (اِ) پل . پول . پوهل . قنطرة. (معجم البلدان ذیل قصر روناش ). نیز رجوع به پول و پل و پوهل شود.
کای پهللغتنامه دهخداکای پهل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ). کای پل . رجوع به کای پل شود.