لغتنامه دهخدا
شبح . [ ش َ ب َ ] (ع ص ، اِ) شبج . دروازه ٔ بلندبناء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دروازه ای که بنای آن عالی باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به شبج شود. || مرد پهن بازو. (منتهی الارب ). || کالبد. (منتهی الارب ). شخص . (اقرب الموارد). کالبد و شخص . (ناظم الاطباء). ج ، اَشباح و