وصابلغتنامه دهخداوصاب . [ وِ ] (ع ص ،اِ) ج ِ وَصِب . بیماران و رنجوران . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به وصب شود.
گوشابPotamogetonواژههای مصوب فرهنگستانسردهای آبزی اغلب چندساله از گوشابیان که بیشتر در آب شیرین میروید و دارای زمینساقه است و برگها اغلب بهجز در محل گلدهی ساقه، متقابل هستند
وسوبلغتنامه دهخداوسوب . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَسْب ، و آن چوبی است که نزدیکی تگ چاه اندازند چو خاکش ریزان باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به وسب شود.