پوسانهلغتنامه دهخداپوسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِمص ) فریب دادن و فروتنی و بزبان خوش مردم را فریفتن . (برهان قاطع). بزبان شیرین کسی را فریفتن . (شرفنامه ).
گوشانهلغتنامه دهخداگوشانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) گوشه و کمینگاه . (برهان ) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 324): اگر مرا هزیمت دادند ترک از سیستان گیرم و به همان گوشانه راضی ش
وشانهلغتنامه دهخداوشانه . [ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ) وشانی . زر ده هفت : دسترست نیست جز به خواب و خور ایراک شهر جوانی پر از زر است و وشانه . ناصرخسرو.رجوع به وشانی شود.
پوشانه 2cover materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که در خاکچال برای پوشش پسماند جامدِ متراکم به کار میرود
پوشانه 3covertextواژههای مصوب فرهنگستانپیغامی که دادههای پیغام محرمانه در داخل دادههای آن درج میشود
پوشانه 4masker 1واژههای مصوب فرهنگستاننوفهای که برای پوشش گوش غیرآزمایشی به کار میرود متـ . نشانک پوششی، سیگنال پوششی masking signal صوت پوششی masking sound, masking tone
حاشیهگرفتهcroppedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تصویری که حاشیههای آن با استفاده از پوشانه (mask) حذف شده باشد
پوشانه 2cover materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که در خاکچال برای پوشش پسماند جامدِ متراکم به کار میرود
پوشانه 3covertextواژههای مصوب فرهنگستانپیغامی که دادههای پیغام محرمانه در داخل دادههای آن درج میشود
پوشانه 4masker 1واژههای مصوب فرهنگستاننوفهای که برای پوشش گوش غیرآزمایشی به کار میرود متـ . نشانک پوششی، سیگنال پوششی masking signal صوت پوششی masking sound, masking tone