پوطلغتنامه دهخداپوط. (روسی ، اِ) و آن وزنی است معادل پنج من و نیم تبریز، و مالیات را بکار است . یک پوط، یک حلب ؛ هجده لیتر.
وعد و وعیدلغتنامه دهخداوعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعی
پوطیولیلغتنامه دهخداپوطیولی . (اِخ ) شهریست از ایطالیا بمسافت 8میل بشمال غربی ناپولی واقع و آن را در حال پزوولی گویند و ده هزار تن سکنه دارد. (قاموس کتاب مقدس ).
پوطیولیلغتنامه دهخداپوطیولی . (اِخ ) شهریست از ایطالیا بمسافت 8میل بشمال غربی ناپولی واقع و آن را در حال پزوولی گویند و ده هزار تن سکنه دارد. (قاموس کتاب مقدس ).