پولادیلغتنامه دهخداپولادی . (ص نسبی ) فولادی . فولادین . منسوب به پولاد. از پولاد : مجرمان را تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی بادافراه .فرخی .
مادر ولادیbirth mother, gestational motherواژههای مصوب فرهنگستانزنی که کودک را به دنیا میآورد، صرفنظر از اینکه مادر ژنی او باشد یا او را صرفاً در زهدان خود حمل کرده باشد
ژولیدگیلغتنامه دهخداژولیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی ژولیده . پریشانی . رجوع به پریشانی شود.
پولادینلغتنامه دهخداپولادین . (ص نسبی ) برنگ پولاد. فولادی . پولادی : چون سنجق شاهیش بجنبدپولادین صخره را بسنبد.نظامی .
پولادینلغتنامه دهخداپولادین . (ص نسبی ) برنگ پولاد. فولادی . پولادی : چون سنجق شاهیش بجنبدپولادین صخره را بسنبد.نظامی .