کشتی مردهdead ship, dead, cold ship, dead ship condition, dead condition, cold ship conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن، پیشران اصلی و دیگهای بخار و سایر دستگاههای حرکتی کشتی، بهدلیل نبودِ منبع تغذیه، کار نمیکنند متـ . وضعیت کشتی مرده
نقطۀ مرگ پایینbottom dead centre, BDC, lower dead centre, LDC, inner dead centreواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین نقطۀ قرارگیری پیستون که در آن محور دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
درجهـ روزرشدgrowing degree day, degree dayواژههای مصوب فرهنگستانمجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه
خط کورdead-end siding, dead-end trackواژههای مصوب فرهنگستانخطی در ایستگاه راهآهن که از خط اصلی جدا شده و در پایان آن سپر انتهایی نصب شده است
پیدالغتنامه دهخداپیدا. [ پ َ / پ ِ ] (ص ، ق ) واضح . (منتهی الارب ). روشن . هویدا. ظاهر. مقابل نهان . باطن . مقابل ناپیدا. آشکارا. مقابل پوشیده . لائح . نمایان . مظهر. (دهار). بَیَّن . ضحوک . (منتهی الارب ). صرح . صادق . (منتهی الارب ).مبین ذایع. بارز. نمودار
پیدائیلغتنامه دهخداپیدائی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان . وضوح . روشنی . استبانت . ابانت . آشکاری . ذیوع . شهود. هویدائی . مقابل پنهانی : زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان . <p
پیدادلغتنامه دهخداپیداد. (اِخ ) نام قصبه ای است در جمهوری میشیگان از جماهیر متفقه ٔ مکزیک ، در 125هزارگزی شمال غربی مولیا در ساحل چپ نهرلرما منصب به بحیره ٔ شاپاله . (قاموس الاعلام ترکی ).
پیدادلغتنامه دهخداپیداد. [ پ َ / پ ِ] (ص ) پیدا. ظاهر. (برهان ) (جهانگیری ) : من یقینم که درین پنجه سال ایچ کسی درخور نامه ٔ او نامه بکس نفرستادبر بساط ملک شرق ازو فاضل ترکس بننشست و کسی کرد نتاند پیداد. <p class="a
پیدازالغتنامه دهخداپیدازا. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) نامی که رستنی های آوندی دارای گل را دهند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 123). مقابل «نهان زا».
اِتّخذَ مَظهَراً سياسياًدیکشنری عربی به فارسیشکل سياسي به خود گرفت , حالت سياسي پيدا کرد , جنبه سياسي پيدا کرد , شکل سياسي پيدا کرد