پَرگَنهcolony 1واژههای مصوب فرهنگستانتعدادی یاخته یا اندامگان از یک گونۀ مشخص که بهصورت اجتماع یا گروه معین و مجزا رشد میکنند
چگرنهلغتنامه دهخداچگرنه . [ چ َ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغی گردن دراز که آن را کاروانک نیز گویند. (آنندراج ). تلفظی از جگرنه و چکرنه . کاردانک . و رجوع به جگرنه و چکرنه شود.
چرنهلغتنامه دهخداچرنه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) لوله ٔ ابریق و آفتابه و سماور و جز اینها. در تداول مردم خراسان چُنَّد. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ).
پَرگَنهشمارcolony counterواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای شمارش پرگنهها در محیط کشتی که دارای صفحهای روشن و شفاف است و به بخشهای کوچکتر با مساحت معین تقسیم شده است
پَرگَنۀ شفافtranslucent colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای که مانند شیشه یا قطرۀ آب روشن و شفاف است
پَرگَنۀ باکتریاییbacterial colonyواژههای مصوب فرهنگستانتودهای از گونههای باکتریایی در سطح محیطهای مناسب که تحت شرایط مساعد تشکیل میشود و با چشم غیرمسلح قابل مشاهده است
پرگَنۀ پستانکیumbonate colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای شبیه به پَرگَنۀ برآمده با یک برآمدگی کوچک در مرکز
پرگنهلغتنامه دهخداپرگنه . [ پ ُ گ ُ ن َه ْ ] (ص مرکب ) پرگناه : برین بر شدن بنده را دستگیرمر این پرگنه را تو کن دلپذیر.فردوسی .
پر گنهواژهنامه آزادپرگنه یعنی مردم چند روستای همسایه .رویهم رفته برای اجتماع مردم یا میکروب ها می شود، بکار برود؛ مثلا معنی کلنی را می شود از آن برداشت کرد که لغتی برایش نداریم .کلنی استاف اوریوس می شود پرگنه استافیلوکوک طلایی .
آبزیوهویسانHydrozoaواژههای مصوب فرهنگستانردهای از گزندهتباران که در آبهای شیرین یا دریا و بهصورت منفرد یا پَرگَنه، ثابت یا متحرک زندگی میکنند
پَرگَنهشمارcolony counterواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای شمارش پرگنهها در محیط کشتی که دارای صفحهای روشن و شفاف است و به بخشهای کوچکتر با مساحت معین تقسیم شده است