پی پیواژهنامه آزادپی پی(بدون هیچ اعرابی.همه با ساکن)همان مدفوع است.اسم شهری مدفوع. (زبان بچه ها) همان مدفوع است.
پی در پیدیکشنری فارسی به انگلیسیer _, consecutive, consecutively, continually, frequent, repeatedly, repetitive, succession, successive
پِیرنگplotواژههای مصوب فرهنگستانساختار و هستۀ اصلی نمایش یا فیلمنامه که ترتیب و توالی رویدادها را نشان میدهد
پِی پیوستهcontinuous footingواژههای مصوب فرهنگستانپی مرکبی که بار چند ستون متوالیِ همراستا یا یک دیوار را تحمل کند
پِیرنگplotواژههای مصوب فرهنگستانساختار و هستۀ اصلی نمایش یا فیلمنامه که ترتیب و توالی رویدادها را نشان میدهد