حجیلغتنامه دهخداحجی . [ ح َ جی ی ] (ع ص ) سزاوار. حَجِن . (منتهی الارب ). درخور. لایق . ازدر. حری . جدیر.قمین . خلیق . قابل . || عاقل . دانا. (ناظم الاطباء). || حریص . راغب . (ناظم الاطباء).
حجیلغتنامه دهخداحجی . [ ح َج ْ جی ] (اِخ ) حگی . حجی نبی ، نام کتابی از تورات . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
پیچازیلغتنامه دهخداپیچازی . (ص نسبی ) پچازی . شطرنجی . با نقش خانه های چهارگوش (پارچه ). خانه خانه چون شطرنج (جامه ). خانه شطرنجی . بخانه های چهارگوشی نقش شده .
شطرنجیلغتنامه دهخداشطرنجی . [ ش ِ / ش َ رَ] (ص نسبی ) منسوب به شطرنج . (ناظم الاطباء). کسی که شطرنج بازی می کند. (ناظم الاطباء). مرادف شطرنج باز است . (آنندراج ). شطرنج باز. (غیاث اللغات ) : از آن مثل گذشت که شطرنجیان زنندشاهان ب