خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پژوهیدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب تنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. شستوشوی بدن در آب سرد.۲. غوطه خوردن در آب.
-
آب درمانی
فرهنگ فارسی عمید
علم استفاده از آب مخصوصاً آبهای معدنی برای معالجۀ بعضی از بیماریها؛ هیدروتراپی.
-
آب معدنی
فرهنگ فارسی عمید
آبی که در برخی نقاط از زمین میجوشد و دارای گوگرد و مواد معدنی دیگر است.
-
آبادانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. آباد بودن.۲. (مصدر متعدی) آباد ساختن زمین با کشتوکار؛ آباد کردن.۳. (اسم) [قدیمی] جایی که در آن آب و گیاه پیدا شود و مردم در آنجا زندگانی کنند.
-
آبستنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. آبستن بودن.۲. (اسم) حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن؛ بارداری.
-
آتش فشانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. افشاندن آتش.۲. (زمینشناسی) عمل یا حالت کوه آتشفشان هنگامی که مواد گداخته از دهانۀ آن بیرون میآید.
-
آتش نشانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. فرونشاندن آتش.۲. (اسم) نهادی با نیروی متخصص که متصدی خاموش کردن آتش است؛ اطفائیه.۳. = آتشنشان
-
آسانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. آسان بودن؛ بدون زحمت بودن.۲. [قدیمی] راحتی؛ فراغت.
-
آسمانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. مربوط به آسمان.۲. الهی؛ ربانی؛ خدایی: ◻︎ بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تٲیید آسمانی نیست (سعدی: ۸۴).۳. مربوط به تقدیر و سرنوشت.۴. به رنگ آسمان؛ آبی آسمانی؛ آبی روشن؛ آبی کمرنگ.۵. (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ارجمند بودن؛ گرانقدر بودن.
-
آسنی
فرهنگ فارسی عمید
-
آشامیدنی
فرهنگ فارسی عمید
آب، شربت، نوشابه، و هر چیزی که مناسب آشامیدن باشد؛ نوشیدنی.
-
آکندنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. در خور آکندن؛ لایق آکندن: ◻︎ زر آن آتشی نیست کآکندنیست / شراریست کز خود پراکندنیست (نظامی۶: ۱۰۹۲).۲. آکند و آکنش.۳. آنچه با آن درون چیزی را پر کنند.
-
آمدنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه یا آنچه احتمال آمدن او هست.۲. (صفت) آنکه خواهد آمد.
-
آموسنی
فرهنگ فارسی عمید
= وسنی
-
آنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. موقت؛ موقتی.۲. فوری؛ بیدرنگ.