پگیلغتنامه دهخداپگی . [ پ ِ ] (اِخ ) شارل . نویسنده ٔ فرانسوی ، متولد در اُرلِئان به سال 1873 م . وی عرفانی مسلک و وطن پرست بود و در 1914 م . وفات کرد.
په پگیلغتنامه دهخداپه پگی . [ پ َ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی په په (پپه )، پخمگی . چلمنی . گولی . رجوع به پپه و په په شود.
پگینلغتنامه دهخداپگین . [ پ َ ] (اِ) بلغت زند و پازند ارزن را گویند و آن غله ای است معروف . (برهان قاطع).
په پگیلغتنامه دهخداپه پگی . [ پ َ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی په په (پپه )، پخمگی . چلمنی . گولی . رجوع به پپه و په په شود.
سادگیلغتنامه دهخداسادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) ساده بودن . عاری بودن از نقش و نگار. بی نقشی . || بی آرایشی .بی زیوری . بی زینتی . || آسانی . مقابل دشواری . || خلوص . بی آمیغی . بساطت . || همواری . صافی . || همواری سخت . لغزانی . لغزندگی :</span
پگینلغتنامه دهخداپگین . [ پ َ ] (اِ) بلغت زند و پازند ارزن را گویند و آن غله ای است معروف . (برهان قاطع).
په پگیلغتنامه دهخداپه پگی . [ پ َ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی په په (پپه )، پخمگی . چلمنی . گولی . رجوع به پپه و په په شود.
خپگیلغتنامه دهخداخپگی . [ خ َپ َ ] (حامص ) خفگی . خبگی . حالت خفه شدن . حالتی که براثر بیرون نیامدن نفس دست دهد. رجوع به خفگی شود.