پگینلغتنامه دهخداپگین . [ پ َ ] (اِ) بلغت زند و پازند ارزن را گویند و آن غله ای است معروف . (برهان قاطع).
نواخترnova, Nواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ متغیری که بهطور ناگهانی روشنایی آن به اندازۀ 10 تا 12 قدر افزایش مییابد
فشردهساز پُرفشارhigh-pressure compressor, HPC, HP compressor, N2 compressor, N2, high-speed compressor, N3واژههای مصوب فرهنگستانردیفهای پایانی پرههای فشردهساز در موتورهای توربینی چندمحوره که بهوسیلة پرههای توربین فشارقوی با سرعت بسیار زیاد به حرکت درمیآیند
چوپگینلغتنامه دهخداچوپگین . [ پ َ ] (ص نسبی ) چوبکین . از جنس چوبک . || (اِ) افزاری جهت پاک کردن پنبه . چوپلین . (ناظم الاطباء). رجوع به چوبکین و نیز رجوع به چوپلین شود. || عصای کوچک . (ناظم الاطباء).