آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
پیانلغتنامه دهخداپیان . (روسی ، ص ) مست . سکران . مست ِمست . طافح . لول . مست لایعقل . که سر از پای نشناسد.
پیانلغتنامه دهخداپیان . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 18 هزارگزی شمال ایزه . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا گندم و جو. شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو اس
پیانلغتنامه دهخداپیان . (روسی ، ص ) مست . سکران . مست ِمست . طافح . لول . مست لایعقل . که سر از پای نشناسد.
پیانلغتنامه دهخداپیان . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 18 هزارگزی شمال ایزه . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا گندم و جو. شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو اس
ماسپیانلغتنامه دهخداماسپیان . (اِخ ) بنقل هرودت یکی از شش طایفه ٔ شهری وده نشین قوم پارس است . (از ایران باستان ج 1 ص 227).
تسپیانلغتنامه دهخداتسپیان . [ ت َ ] (اِخ ) ساکنان پسی . گروهی از مردم یونان که با خشیارشا جنگیدند و قشون ایران محل آنها را آتش زدند. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 753، 782، <span class="hl" dir=