پیرمنلغتنامه دهخداپیرمن . [ رَ م ُ ] (اِ) مخفف پیرامن . پیرامون . اطراف و گرداگرد چیزی راگویند. (آنندراج ). رجوع به پیرامن و پیرامون شود.
انتگرال ریمان تعمیمیافتهgeneralized Riemann integralواژههای مصوب فرهنگستاننوعی انتگرال معین که تعمیمی از انتگرال ریمان است
طیف رامانRaman spectrumواژههای مصوب فرهنگستاننمایش یا نمودار شدت پراکندگی رامان نور تکفام بهصورت تابعی از بسامد نور پراکندهشده
طیفشناسی رامانRaman spectroscopyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ انرژی تابشی پراکندهشدۀ ناکشسان هنگامیکه نمونه درمعرض باریکهای پرشدت از نور تکفام، معمولاً تابش لیزر، قرار میگیرد
دورۀ رومیانRoman periodواژههای مصوب فرهنگستاندورهای از حدود 200 ق.م تا 400 م. که در طی آن دولت روم بر مناطق مختلفی در اروپا و آسیا و افریقا سلطۀ سیاسی و نظامی داشت
پیرمنتلغتنامه دهخداپیرمنت . [ م ُ ] (اِخ ) نام ناحیت کوچکی واقع در والدک جزء هانور امروزی آلمان دارای کرسیی هم بنام پیرمنت . صاحب 2600 سکنه ، و بدآنجا آبهای گرم معدنی هست .
دورادورلغتنامه دهخدادورادور. [ دَ / دُو دَ / دُو ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) گرداگرد و پیرامون . (ناظم الاطباء). پیرمن . اطراف . (یادداشت مؤلف ) : ز گردکهای دورادور بسته مه و خورشید چشم از نور بسته .<b
پیرمنتلغتنامه دهخداپیرمنت . [ م ُ ] (اِخ ) نام ناحیت کوچکی واقع در والدک جزء هانور امروزی آلمان دارای کرسیی هم بنام پیرمنت . صاحب 2600 سکنه ، و بدآنجا آبهای گرم معدنی هست .