ستوللغتنامه دهخداستول . [ س ُ] (اِ) گندم خام که هنوز در خوشه باشد. (آنندراج ). ستل . (ناظم الاطباء). || خرد کردن . نرم کردن . له کردن . || برشته کردن . (استینگاس ).
سگتولواژهنامه آزادحیوانی از خانواده سگ سانان که رفتار و شباهت زیادی به کفتار دارد.با گردن و پوزه درازتر از سگ. با پوست خالدار و قهوه ای و صدایی شبیه کفتار و درنده خویی شبیه کفتار. در روستاهای استان یزد یافت میشود.
پیستولهفرهنگ فارسی معین(لِ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اسلحة کمری گرم ، هفت تیر، تپانچه . 2 - دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری . 3 - نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود.
پیستوالغتنامه دهخداپیستوا. (اِخ ) شهری به ایتالیا (ناحیه ٔ توسکانی )، دارای 76000 تن سکنه . صاحب قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ پیستویه آرد: قصبه ای است در خطه ٔ توسکانه از ایتالیا کنار نهر برونیه و در 30هزارگزی شمال غربی فلوران
پیستولهفرهنگ فارسی معین(لِ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اسلحة کمری گرم ، هفت تیر، تپانچه . 2 - دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری . 3 - نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود.