پیستیلغتنامه دهخداپیستی . (ص نسبی ) منسوب به پیست . پیسی برص : بر پهلوی چپ وی یک درم سپیدی است که بجز از پیستی است . (کشف المحجوب هجویری ). رجوع به پیسی شود.
گشت ارزیابیsite inspectionواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که قبل از برگزاری مناسبتها و رویدادهای گوناگون برای ارزیابی امکانات و تسهیلات یک مقصد و تطابق آن با نیازها و اولویتهای افراد و مؤسسات ذیربط برگزار میشود
گشت پستچیpostman's round, letter carriers route, itinéraire (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمسیر حرکت نامهرسان که براساس نشانیهای مرسولات از قبل تنظیم شده است
پیستیچیلغتنامه دهخداپیستیچی . (اِخ ) قصبه ای است در ایالت باسیلیکاته از ایتالیا، واقع در 31هزارگزی جنوب غربی ماتره ، کنار خطآهن ناپل ، دارای تجارت شراب و انجیر و گورستانی باستانی است .
پیستیچیلغتنامه دهخداپیستیچی . (اِخ ) قصبه ای است در ایالت باسیلیکاته از ایتالیا، واقع در 31هزارگزی جنوب غربی ماتره ، کنار خطآهن ناپل ، دارای تجارت شراب و انجیر و گورستانی باستانی است .