خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشرفت
/pišraft/
معنی
۱. پیشروی.
۲. جلو رفتن؛ پیش رفتن.
۳. پیروزی.
۴. ترقی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارتقا، ترفیع، ترقی، تعالی، توسعه
فعل
بن گذشته: پیشرفت کرد
بن حال: پیشرفت کن
دیکشنری
achievement, advance, advancement, course, development, headway, improvement, progress, progression, stride
-
جستوجوی دقیق
-
پیشرفت
لغتنامه دهخدا
پیشرفت . [ رَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) رجوع به پیش رفتن شود. || ترقی .
-
پیشرفت
واژگان مترادف و متضاد
ارتقا، ترفیع، ترقی، تعالی، توسعه
-
پیشرفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pišraft ۱. پیشروی.۲. جلو رفتن؛ پیش رفتن.۳. پیروزی.۴. ترقی.
-
پیشرفت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (مص مر.) 1 - پیش رفتن ، جلوتر رفتن . 2 - ترقی ، رشد.
-
پیشرفت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
achievement, advance, advancement, course, development, headway, improvement, progress, progression, stride
-
پیشرفت
دیکشنری فارسی به عربی
تحسين , ترقية , تطوير , تقدم , ذهاب , ضربة , مصعد , موافقة , نمو
-
واژههای مشابه
-
پیشرفت داشتن
لغتنامه دهخدا
پیشرفت داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) ترقی داشتن . پیشروی داشتن .- پیشرفت داشتن کاری یامقصودی ؛ میسر بودن آن .- پیشرفت نداشتن کاری یا مقصودی ؛ میسر نبودن آن .
-
پیشرفت کردن
لغتنامه دهخدا
پیشرفت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشروی کردن . جلو رفتن . || ترقی کردن . || میسر بودن .
-
سرعت پیشرفت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pace
-
پیشرفت داشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
proceed
-
پیشرفت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
advance, blossom, develop, gain, move, proceed, progress
-
پیشرفت گرای
دیکشنری فارسی به انگلیسی
progressive
-
پیشرفت گرایی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
progressivism
-
پیشرفت گریز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Luddite