پهنای درزseam width, seam height, seam lengthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر درازای درز مضاعف در موازات تاخوردگیهای درز
جوشکاری مقاومتی درزیresistance seam welding, RSEW, seam weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال جوش بهصورت درز است
عمق درزseam countersink, seam depth, countersink depthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر عمق، از بالاترین نقطۀ قلاب در تا صفحۀ در
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
پیشگامpioneerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که برای اولین بار وارد یک بازار میشود متـ . پیشرو first mover
پیشگامدیکشنری فارسی به انگلیسیancestor, cutting edge, forerunner, forward, groundbreaking, harbinger, leader, mastermind, pacemaker, pathfinder, pilot, pioneer, point man, precursor, trendsetter, vanguard
پیشگامواژهنامه آزاداسم مرکب ، ( پیش + گام ) پیشرو ، پیش قراول ، متقدمان در کار و یا عملی ، و... چیزی یا شخصی که پیشرو است.
پیشگامpioneerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که برای اولین بار وارد یک بازار میشود متـ . پیشرو first mover
پیشگامدیکشنری فارسی به انگلیسیancestor, cutting edge, forerunner, forward, groundbreaking, harbinger, leader, mastermind, pacemaker, pathfinder, pilot, pioneer, point man, precursor, trendsetter, vanguard