پیشگانلغتنامه دهخداپیشگان . (اِخ ) دهی از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار واقع در 82 هزارگزی باختر چاه بهار و 15 هزارگزی شمال راه مالرو چاه بهار به جاسک . جلگه گرمسیر (مالاریائی ). دارای 100 تن س
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
مهندس پیشگانلغتنامه دهخدامهندس پیشگان . [ م ُ هََ دِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ مهندس پیشه . کسانی که پیشه ٔ مهندسی دارند : این مهندس پیشگان را بین که اندر باغ و راغ صد هزاران نقش بی پرگار و مسطر بسته اند.(ترجمه ٔ
سططلغتنامه دهخداسطط. [ س ُ طَ ] (ع اِ) ستمکاران و ظلم پیشگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) .
کهن پیشهلغتنامه دهخداکهن پیشه . [ک ُ هَم ْ / هُم ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کهنه کار. آنکه مدتی دراز به حرفه ای اشتغال ورزیده باشد : در این پیشه چون پیشوای نوی کهن پیشگان را مکن پیروی .<p class="a
تبه پیشهلغتنامه دهخداتبه پیشه . [ ت َ ب َ ه ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ج ، تبه پیشگان . تباهکار. تبه کار. که پیشه و کارش بر تباهی و فساد باشد. که پیشه اش تباه باشد. رجوع به تباهکار و تبه کار شود.
خجل وارلغتنامه دهخداخجل وار. [ خ َ ج ِ ] (ص مرکب ) مانند خجلت زده ، شبیه به خجلت زدگان . مانند خجلت پیشگان . از روی خجلت . شرم زده . شرمسار : چون تو خجل وار برآری نفس فضل کند رحمت فریادرس .نظامی .
مرودلغتنامه دهخدامرود. [ م ُ ] (ع مص ) ستنبه شدن دیو. (المصادر زوزنی ). ستنبه و سرکش گردیدن و یا از همه ٔ هم پیشگان سبقت بردن . || خوی گرفتن بر چیزی و همیشگی ورزیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عادت کردن . (دهار). مرودة. و رجوع به مرودة شود.
مهندس پیشگانلغتنامه دهخدامهندس پیشگان . [ م ُ هََ دِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ مهندس پیشه . کسانی که پیشه ٔ مهندسی دارند : این مهندس پیشگان را بین که اندر باغ و راغ صد هزاران نقش بی پرگار و مسطر بسته اند.(ترجمه ٔ