سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
سامانة مهار پسرویhill holder, hill hold control, hill-start assist control, HHC, hill-start assist, HSA, hill-start controlواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با ترمزگیری خودکار به مدت چند ثانیه، از حرکت ناخواستة رو به عقب خودرو در سربالاییها جلوگیری میکند اختـ . س. م. پ. HAC
پیشیلغتنامه دهخداپیشی . (اِ)در تداول اطفال ، گربه . در زبان کودکان گربه و همین کلمه اصل کلمه ٔ پیشیک آذری است که معنی گربه دارد.- پیشی پیشی ؛ آوازی که بدان گربه را خوانند، همچون پیش پیش . مقابل پیشت پیشت که آوازی است راندن گربه را.
پیشیلغتنامه دهخداپیشی . (حامص ) سبقت . سابقه . (زمخشری ). تبادر. مبادرت . بَدری . قِدم . قُدَمَه . فرطه . زلجان . (منتهی الارب ). مقابل تأخر. بمعنی پیشدستی آمده که سبقت باشد. (آنندراج ). پیشی گرفتن بر...، سبقت گرفتن بر او : به اندیشه در کار پیشی کنیم بسازیم و
پیشیفرهنگ فارسی عمیدسبقت؛ تقدم؛ پیش افتادن؛ پیش بودن.⟨ پیشی جستن: (مصدر لازم)۱. تلاش کردن برای پیش افتادن.۲. = ⟨ پیشی گرفتن⟨ پیشی دادن: (مصدر متعدی) حق تقدم دادن؛ فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن.⟨ پیشی کردن: (مصدر لازم)۱. = ⟨ پیشی گرفتن.۲. =
پیشی پیشیلغتنامه دهخداپیشی پیشی . (اِ صوت ) آوازی برای نواختن گربه . || در تداول کودکان ، گربه ، آنگاه که بدو التفات کنند. || (اِ) نوعی بید . بیدمشک . نامی که در ارسباران به بید مشک دهند. رجوع به بیدمشک شود.
پیشیلغتنامه دهخداپیشی . (اِ)در تداول اطفال ، گربه . در زبان کودکان گربه و همین کلمه اصل کلمه ٔ پیشیک آذری است که معنی گربه دارد.- پیشی پیشی ؛ آوازی که بدان گربه را خوانند، همچون پیش پیش . مقابل پیشت پیشت که آوازی است راندن گربه را.
پیشیلغتنامه دهخداپیشی . (حامص ) سبقت . سابقه . (زمخشری ). تبادر. مبادرت . بَدری . قِدم . قُدَمَه . فرطه . زلجان . (منتهی الارب ). مقابل تأخر. بمعنی پیشدستی آمده که سبقت باشد. (آنندراج ). پیشی گرفتن بر...، سبقت گرفتن بر او : به اندیشه در کار پیشی کنیم بسازیم و
بهاپیشیلغتنامه دهخدابهاپیشی . [ب َ ] (اِ مرکب ) پول پیشکی ؛ یعنی پولی که قبل از انجام کار بمزدور دهند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).