پیشداوریprejudiceواژههای مصوب فرهنگستاننگرش منفی به یک فرد یا گروه پیش از آنکه هرگونه ارتباط با آن فرد یا گروه شکل گرفته باشد
پیشداوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال وری، تبعیض، ذهنیت، تصدیقبلاتصور، ازپیش تعیینشدگی تصمیمعجولانه، بیپروایی، عجله بیفکری، فقدان اندیشه ناخوشی دماغی اصل مسلم، اصل موضوعه
پیشداوری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اوری کردن، ازپیش تعیین کردن، مسلّم گرفتن، بیپروا بودن
داوری انداختنلغتنامه دهخداداوری انداختن . [ وَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) داوری افکندن . داوری بپا کردن . رجوع به داوری شود. (آنندراج ).
پیشداوری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اوری کردن، ازپیش تعیین کردن، مسلّم گرفتن، بیپروا بودن