پیشِمرکزیcentral incisor, first incisor tooth, medial incisor, central 1واژههای مصوب فرهنگستاناولین دندان پیش در هر چارَک دندانی که مجاور خط میانی قرار دارد متـ . بُرندۀ مرکزی
پیشبَر مرکزیcore promoter, promoter coreواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پیشبَر که نقش اساسی در آغازش رونویسی دارد
موج SS waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج لرزهای حجمی که در آن راستای ارتعاش ذرات بر راستای انتشار عمود است
مرکزیلغتنامه دهخدامرکزی . [ م َ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرکز. رجوع به مرکز شود.- حکومت مرکزی ؛ حکومت و دولتی که در مرکز یک مملکت تشکیل گردد.- هسته ٔ مرکزی ؛ قلب و واسطةالعقد و نقطه ٔ میانی چیزی ، یا چیزی و کسی که سلسله جنبان و متکای عم