خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیش نویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آپاندیس
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) زائدۀ کوچک و کرمیشکلی در بدن انسان در طرف راست و در انتهای رودۀ کور.۲. (پزشکی) = آپاندیسیت
-
آدنیس
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای بریده و گلهای زرد و سرخ که در کشتزارهای گندم میروید.
-
آسکاریس
فرهنگ فارسی عمید
نوعی کرم حلقویشکل با زندگی انگلی که در رودۀ انسان و حیوان زندگی میکند؛ کرم روده.
-
آماریلیس
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی آپارتمانی پیازدار از تیرۀ نرگسیان، دارای برگهای پهن و گلهای درشت خوشبو به رنگ سرخ، ارغوانی یا سفید.
-
آیس
فرهنگ فارسی عمید
مٲیوس؛ ناامید؛ نومید.
-
ابالیس
فرهنگ فارسی عمید
= ابلیس
-
ابلیس
فرهنگ فارسی عمید
در ادیان سامی، موجودی که باعث رانده شدن آدم و حوا از بهشت شد؛ مظهر شر و بدی که انسان را گمراه میکند؛ عزازیل: ◻︎ از ابلیس هرگز نیاید سجود/ نه از بدگهر نیکویی در وجود (سعدی۱: ۹۸). Δ پس از آفریده شدن آدم همۀ فرشتگان به امر خداوند او را سجده کردند...
-
احادیث
فرهنگ فارسی عمید
= حدیث
-
ادونیس
فرهنگ فارسی عمید
= آدنیس
-
اسپ ریس
فرهنگ فارسی عمید
میدان اسبدوانی، چوگانبازی، یا رژه و تاختوتاز با اسب.
-
اسکاریس
فرهنگ فارسی عمید
= آسکاریس
-
امبرباریس
فرهنگ فارسی عمید
زرشک.
-
امپراتریس
فرهنگ فارسی عمید
ملکه؛ زن امپراتور.
-
امیدلیس
فرهنگ فارسی عمید
آنکه بیهوده خود را به چیزی یا کسی امیدوار کند: ◻︎ گفت: او را و دوصد امیدلیس / تو به من بگذار این بر من نویس (مولوی: ۵۷۰).
-
انبرباریس
فرهنگ فارسی عمید
= امبرباریس