پیونیدنیلغتنامه دهخداپیونیدنی . [ پ َ / پ ِ وَ دَ ] (ص لیاقت ) درخور پیونیدن . که تواند پیونیدن . که پیوند خورد. خورای پیوستن .
پیونیدنلغتنامه دهخداپیونیدن . [ پ َ/ پ ِ وَ دَ ] (مص ) پیوستن . پیوند کردن : درخت آسان توان از بن بریدن ولکن باز نتوان پیونیدن .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
گوندینهلغتنامه دهخداگوندینه . [ گُن ْ ن ِ ] (اِخ ) ادموند. شاعر درام سرای فرانسوی است که به سال 1828 م . در لورییرر به دنیا آمد و در سال 1888م . در نولی درگذشت . وی بیش از 40 نمایشنامه نوشت که ب
پیونیدنفرهنگ فارسی عمیدپیوند دادن؛ پیوند کردن: ◻︎ درخت آسان توان از بن بریدن / ولکن باز نتوان پیونیدن (فخرالدیناسعد: لغتنامه: پیونیدن).
پیوندینهgraft 2, transplant 2واژههای مصوب فرهنگستانبافت یا اندامی که در طی عمل جراحی به بدن فرد پیوند زده میشود