پیچندtornadoواژههای مصوب فرهنگستانستون هوای بهشدت چرخان که با زمین تماس دارد و از اَبر کومهای آویخته است یا در زیر آن قرار دارد و اغلب بهصورت اَبر قیفی دیده میشود
نُت 1noteواژههای مصوب فرهنگستانهریک از نشانههای مختلفی که برای ثبت اصوات و سکوتهای موسیقایی و ویژگیهای آنها نزد اقوام گوناگون در دورههای مختلف به کار رفته باشد
سرِ نُتnote headواژههای مصوب فرهنگستانبخش اصلی نماد نُت که محل آن روی حامل نشاندهندۀ زیروبمی نغمه است
نت گرفتهstopped noteواژههای مصوب فرهنگستان1. صدایی که نوازنده در هنگام نواختن هورن یا ترمپت با قرار دادن دست خود در برابر یا درون شیپورۀ ساز، تولید میکند 2. نتی که با گرفت یا پردهگیری تولید میشود متـ . صوت گرفته stopped tone
نُت میدیMIDI noteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیام مسیر میدیِ دوقسمتی که قسمت اول آن فرمانِ روشن شدن و قسمت دوم آن فرمانِ خاموش شدن است
نُت نقطهدارdotted noteواژههای مصوب فرهنگستاننُتی که در سمت راست آن یک نقطه میگذارند و ارزش زمانی آن یکونیم برابر حالت بدون نقطۀ آن است
پیچندهلغتنامه دهخداپیچنده . [ چ َ دَ / دِ ] (نف ) که پیچد. که بپیچد. که گرد چیزی یا خود برآید. گرد چیزی یاگرد خود حلقه زننده . گردبرگرد خود یا چیزی برآینده . که خمد. که تابد. پیچان . تابنده . خمنده : چو دست کمندافکنان روزگارهمه ش
بارپیچلغتنامه دهخدابارپیچ . (نف مرکب ) آنکه بارها پیچد. || (اِ مرکب ) جامه ای که عدل را در آن پیچند. پارچه ٔ ضخیمی که بعدلها پیچند. آنچه بار در آن پیچند.
پیچندهلغتنامه دهخداپیچنده . [ چ َ دَ / دِ ] (نف ) که پیچد. که بپیچد. که گرد چیزی یا خود برآید. گرد چیزی یاگرد خود حلقه زننده . گردبرگرد خود یا چیزی برآینده . که خمد. که تابد. پیچان . تابنده . خمنده : چو دست کمندافکنان روزگارهمه ش
پیچنده سرلغتنامه دهخداپیچنده سر. [ چ َ دَ / دِ س َ ] (ص مرکب ) آنکه سرپیچی کند. عاصی . || فریبنده . از راه گرداننده : جهان یک نواله ست پیچنده سردروگاه حلوا بود گه جگر.نظامی .
پژواک پیچندtornado echoواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پژواک بارش که در بُردهای نسبتاً نزدیک رادار مشاهده میشود و با پیچندهای بزرگ و قوی مرتبط است