پیجوی دوطرفهtwo-way pagerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیجو که به کاربر امکان میدهد تا برای فرستندۀ پیام اعلام وصول یا پاسخ بفرستد
پی جوئیلغتنامه دهخداپی جوئی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی جو. جستن اثر پا. مجازاً، جستجو. تتبع. تجسس . تفحص . فحص . تفتیش . گردش . کاوش . تعقیب .بازکاویدن . فحص ِ اثر. تجسس اثر. جستن از اثر پای .
پی جویلغتنامه دهخداپی جوی . [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) پی جو. اثرجوی .- پی جوی کسی یا چیزی شدن (عوام پی جور گویند) ؛ بجستجوی وی برخاستن ؛ تفتیش حال وی کردن . رجوع به پی جو شدن شود.