چابک سوارلغتنامه دهخداچابک سوار. [ ب ُ س َ ] (ص مرکب ) سوارکار. ماهر و چالاک در سواری . رایض و سوقان دهنده ٔ اسب : به میدان دین اندر، اسب سخن رااگر خوب چابکسواری بگردان . ناصرخسرو.ازینست جانت ز دانش پیاده از این تو به تن جلد و چابکس