خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چادرنمازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چادرنمازی
/dornamāziāč/
معنی
۱. پارچهای که مناسب برای دوختن چادرنماز باشد.
۲. زنی که چادرنماز بر سر کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چادرنمازی
لغتنامه دهخدا
چادرنمازی . [ دَ / دُ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به چادر نماز. زنی که چادرنماز بسر گذارد. زن که چادرنماز حجاب اوست . پارچه ٔ چادرنمازی . پارچه ای مناسب برای چادرنماز.
-
چادرنمازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چادرنماز) [سنسکریت. فارسی] dornamāziāč ۱. پارچهای که مناسب برای دوختن چادرنماز باشد.۲. زنی که چادرنماز بر سر کند.
-
جستوجو در متن
-
سرامیون کردن
لهجه و گویش بختیاری
sarâmiun kerdan سر و میان کردن، چادرنمازى که جلوى سر آن نزدیک به پاره شدن باشدرا از خط کمر مىشکافند و جاى سرو کمر را عوض مىکنند و دوبارهمىدوزند.
-
زینب زیادی
لغتنامه دهخدا
زینب زیادی . [ زَ / زِ ن َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرحوم عبداﷲ مستوفی ذیل «من زینب زیادیم » و شرح تعزیه ٔ بازار شام آرد: در زمان ناصرالدین شاه زنی با چادرنماز که فراش ها بواسطه ٔ نداشتن چادرچاقچور نگذاشتند وارد تکیه شود برای اینکه دست خالی به خ...
-
خاله
لغتنامه دهخدا
خاله . [ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) خواهر مادر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء) (اشتینکاس ). کاکی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). دایزَه . مِرخا (در لهجه ٔ دیلمان ). ج ، خالات : نالش او را کشید مادر و فرزندشربت او را چشید عمه و خاله . ناصرخ...