چارلنگلغتنامه دهخداچارلنگ . [ ل َ ] (اِخ ) چهارلنگ . نام قبیله ای از ایل بختیاری . طائفه ای از ایل بختیاری مشتمل بر پنج طائفه بزرگ . و رجوع به چهارلنگ شود.
پارالینلغتنامه دهخداپارالین . [ ی ِ ] (اِخ ) کشتی مقدس مردم اثینَه که هر سال تقدیم کنندگان هدایا به معبد آپولون در دِلُس با آن سفر می کردند.
چارلنگرلغتنامه دهخداچارلنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ مرکب ) کشتی بزرگ که چهارلنگر داشته باشد. (آنندراج ) : لنگر شکوه باد کند دفع، پس چرادر چارلنگر است روان باد صرصرش . خاقانی .چو طوفانی دیده ٔ تر شدم ز مژگان خود چارلنگر شدم . <p class
چارلنگرلغتنامه دهخداچارلنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ مرکب ) کشتی بزرگ که چهارلنگر داشته باشد. (آنندراج ) : لنگر شکوه باد کند دفع، پس چرادر چارلنگر است روان باد صرصرش . خاقانی .چو طوفانی دیده ٔ تر شدم ز مژگان خود چارلنگر شدم . <p class