خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارپایان پرواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چارپایان پرواری
دیکشنری فارسی به عربی
طاعم
-
واژههای مشابه
-
چارپایان اهلی
دیکشنری فارسی به عربی
ماشية
-
راس (در شمارش چارپایان)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
head
-
جستوجو در متن
-
feeder
روانشناسی
خوراک دهنده ، خورنده ، چرنده ، چارپایان پرواری ، رود فرعی ، بطری پستا ...
-
feeder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغذیه کننده، چرنده، خوراک دهنده، خورنده، رود فرعی، چارپایان پرواری، بطری پستانک دار، ناودان
-
feeders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیدرها، چرنده، خوراک دهنده، خورنده، رود فرعی، چارپایان پرواری، بطری پستانک دار، ناودان
-
اسب
لغتنامه دهخدا
اسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی . ریمن . (برهان ). بارگیر. شولک . (صحاح الفرس ). ابوالمضاء. (السامی فی الاسامی ). ...