چاف چیرلغتنامه دهخداچاف چیر. (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 2 هزارگزی شمال باختری رودسر نزدیک دریا. جلگه ،مرطوب . با 838 تن سکنه . آب آن از نهر پلرود، محصول آنجا برنج و غلات و کنف و بنشن و ابریش
محاسبه از آغازab initio calculation, ab initio computationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ شکل هندسی یک مولکول تنها با استفاده از ترکیببندی و ساختار مولکولی که از حل معادلۀ شرودینگر برای یک مولکول معین به دست میآید
مهار سینهوپاشنهmoor head and stern, fore-and-aft mooring, bow and aft mooringواژههای مصوب فرهنگستانمهار شناور، همزمان، بهوسیلۀ لنگرهای سینه و پاشنه
اشتقاق افزودۀ پاaVF leadواژههای مصوب فرهنگستانگیرانۀ تکقطبی افزودهای که الکترود مثبت آن به پای چپ متصل میشود متـ . گیرانۀ افزودۀ پا، اشتقاق پا، گیرانۀ پا
چافلغتنامه دهخداچاف . (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبنه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در24 هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 10 هزارگزی لنگرود، کنار رودخانه ٔ لنگرود. جلگه ،معتدل ، مرطوب با 1427 تن س
چافلغتنامه دهخداچاف . (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبنه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در24 هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 10 هزارگزی لنگرود، کنار رودخانه ٔ لنگرود. جلگه ،معتدل ، مرطوب با 1427 تن س
برچافلغتنامه دهخدابرچاف . [ ب ُ ] (اِ) غله ای است که نام دیگر تکلمیش خلراست . (آنندراج از فرهنگ جهانگیری ). لوبیا و نخود و ماش و مانند آنها. برجاف .(ناظم الاطباء). بنشن . حبوبات . نام غله ای است که آنرا به تازی ملک و جلبان گویند. (جهانگیری ) (برهان ).