چاقی کودکیchildhood obesityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فرد در بازۀ سنی دو تا نوزدهسالگی دچار اضافهوزن یا چاقی میشود
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
پیچاقچیلغتنامه دهخداپیچاقچی . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صائین دژ شهرستان مراغه . واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری صائین دژ و 15هزارگزی خاور راه ارابه رو صائین دژ به تکاب . کوهستانی ، معتدل . دارای 21
حاکیلغتنامه دهخداحاکی . (ع ص ) نعت فاعلی از حکایت . حکایت کننده . روایت کننده . نقل آورنده . گزارنده . ناقل . محدث . راوی . خبرگزار. آگاهی دهنده . نقل کننده . ج ، حکاة.- حاکی از ؛ دلیل بر. حاکی از فلان امر بودن ؛ انباء از آن یعنی معنی و فحوی و مستنبط از آن این است
چاقیلغتنامه دهخداچاقی . (حامص ) فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن . || صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
چاقیدیکشنری فارسی به انگلیسیadiposity, chubbiness, corpulence, fat, fatness, rotundity, rotundness, stoutness
چاقیلغتنامه دهخداچاقی . (حامص ) فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن . || صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
قبچاقیلغتنامه دهخداقبچاقی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) طائفه ای از ترکان ناحیه ٔ قبچاق در ترکستان . (از برهان ). رجوع به قبچاق شود.
ناچاقیلغتنامه دهخداناچاقی . (حامص مرکب ) حالت ناچاق . لاغری . رنجوری . ناخوشی . نحیفی . || سرحال و سردماغ نبودن . خوش و سالم نبودن .
بالاچاقیلغتنامه دهخدابالاچاقی . (حامص مرکب ) عمل بالاچاق .- بالاچاقی کردن ؛ مکابره و بیشتر در سخن درشتی کردن و برتری خواستن . مجادله . بی ادبی با بزرگتر. نسبت ببزرگتر در گفتار از حد ادب بیرون شدن . سخنان بی ادبانه و جسورانه گفتن کهتر نسبت به مهتر. (یادداشت مؤلف ).<br