چاهکانلغتنامه دهخداچاهکان . [ هََ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «مزرعه ای است از مزارع قدیم النسق قاینات که هوایش ییلاقی و آبش از قنات است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).
اهیقانلغتنامه دهخدااهیقان . [ اَ ی َ ] (ع اِ) ارزانی و خوبی حال ، یا اکل و نکاح ، یا اکل و شرب : انهم لفی الاهیقین ؛ ای فی الخصب و حسن الحال . اهیغان .
ارثادلغتنامه دهخداارثاد. [ اِ ] (ع مص ) آرام گرفتن . (منتهی الارب ). || ایستادن . || تیره رنگ شدن . (منتهی الارب ). || به نم و تری رسیدن ، چنانکه چاهکن . بخاک تر رسیدن در چاه کندن :و احتفر حتی ارثد؛ کند زمین را تا به نم آن رسید.
نهرلغتنامه دهخدانهر. [ ن َ هََ ] (ع مص ) به آب رسیدن حفار و چاهکن . (از متن اللغة). رجوع به نَهر شود. || (اِ) نَهر.رجوع به نَهر شود. || فراخی . گشادگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وسعت . (ناظم الاطباء). سعة . (اقرب الموارد).