اکرانیلغتنامه دهخدااکرانی . [ اَ ] (اِ) هر چیز بی ثبات و ناپایدار مانند ابر و باد و برف . (ناظم الاطباء).
معمول شدنلغتنامه دهخدامعمول شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عمل شدن . به کار بسته شدن : به هر خدمت که مقرر گردد چاکرانه معمول خواهد شد. (منشآت قائم مقام ). || مرسوم شدن . رایج گشتن . متداول شدن .
آنهلغتنامه دهخداآنه . [ ن َ / ن ِ ] (پسوند) َانه . چون در آخر اسماء ملحق شود دلالت کند بر یکی از معانی ذیل : مانند.مثل . چون . بطور. بگونه ٔ. لائق . درخور. سزاوار. متعلق به . مال . منسوب به . در حال . در وقت . بصفت . هر یک :مستانه :</spa