چراندنیلغتنامه دهخداچراندنی . [ چ َدَ ] (ص لیاقت ) منسوب به چراندن ، یعنی جائی که لایق و قابل چراندن باشد. (ناظم الاطباء). چرانیدنی . آنچه بکار چراندن آید. سبزه و گیاهی که چراندن را شاید.
راندنیلغتنامه دهخداراندنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) درخور راندن . سزاوار راندن . لایق راندن و دور کردن : دوستی ز ابله بتر از دشمنی است او بهر حیله که باشد راندنیست . مولوی .و رجوع به راندن شود.
گریانیدنیلغتنامه دهخداگریانیدنی . [ گ ِرْ دَ ] (ص لیاقت ) قابل گریاندن . درخور گریاندن . رجوع به گریاندن و گریانیدن شود.
چریدنیلغتنامه دهخداچریدنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) (از چریدن + ی لیاقت ) گیاه و علفی که لایق و قابل چریدن باشد. (ناظم الاطباء). سبزه و گیاهی که چریدن را شاید. رجوع به چریدن و چراندنی شود.