چرتیلغتنامه دهخداچرتی . [ چ ُ] (ص نسبی ) منسوب به چرت . کسی که چرت میزند. (ناظم الاطباء). چرت زننده . آنکه همواره در حال چرت زدن است .
رطءلغتنامه دهخدارطء. [ رَطْءْ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || ریخ زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || لازم گردانیدن قوم را ناپسند؛ رطاء القوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واداشتن قوم را به چیزی که دوست ندارد. (از اقرب الموارد).
چرتیلغتنامه دهخداچرتی . [ چ ُ] (ص نسبی ) منسوب به چرت . کسی که چرت میزند. (ناظم الاطباء). چرت زننده . آنکه همواره در حال چرت زدن است .
چرتیلغتنامه دهخداچرتی . [ چ ُ] (ص نسبی ) منسوب به چرت . کسی که چرت میزند. (ناظم الاطباء). چرت زننده . آنکه همواره در حال چرت زدن است .