چرنگکلغتنامه دهخداچرنگک . [ چ َ رَ گ َ ] (اِ) پرنده ایست بغایت کوچک . (برهان ). مرغکی کوچک . (ناظم الاطباء). چرکمک . رجوع به چرکمک شود.
پیرنقلغتنامه دهخداپیرنق . [ ن َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 32هزارگزی باختر اردبیل و 7هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اردبیل . کوهستانی ، معتدل ، دارای 635 تن سکنه .
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ] (ع ص ) آب تیره . (از منتهی الارب ). تیره و کدر. رَنَق . (از اقرب الموارد). رَنِق . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دو لغت اخیر شود.
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن َ ] (ع مص ) رُنوق . تیره شدن آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیره شدن آب و جز آن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تیره و کدر شدن . (از اقرب الموارد).
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن ِ ] (ع ص ) آب تیره . (منتهی الارب ). تیره و کدر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رَنْق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَنَق . (اقرب الموارد). || زیست مکدر و ناخوش . (منتهی الارب ).
چرکمکلغتنامه دهخداچرکمک . [ چ َ ک َ م َ ] (اِ) مرغی است بسیار کوچک . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به چرنگک شود.